وبلاگ پزشکی التیام
فوریت های پزشکی
هيستري چيست؟ هيستري نمايش يك سري از علائم جسمي به دليل عوامل روحي است. اين علائم جسمي در حقيقت وجود ندارند. كلمه هيستري به طب يونان باستان بازميگردد و استعمال آن كلمه بازتاب يك اعتقاد قديمي است كه هيستري منحصرا يك بيماري زنانه و معلول ناراحتيهاي اندام زنانه است. در كاربرد روانپزشكي منظور از هيستري، حالتي در فرد است كه اضطراب را به نشانههاي بيماري تبديل كند كه آن نشانهها بعدا كم و بيش از بقيه شخصيت فرد هيستريك منتقل ميشوند. براي مثال سربازي كه اضطراب او در جنگ غيرقابل تحمل ميشود، ممكن است ناگهان بينايي خود را از دست بدهد. آزمايشها نقصي از نظر ارگانيكي در چشمان او نمييابند؛ با اين همه سرباز هيستريك اصرار دارد كه نابيناست و تا زماني كه او را از خط مقدم جبهه دور نكردهاند، بينايي او باز نميگردد. هيستري دو نوع عمده تبديلي و انتزاعي دارد، در هيستري تبديلي، مهمترين و مشخصترين علامت، تظاهرات جسماني است؛ بدون آنكه علل فيزيولوژي و جسمي در ميان باشد. اين تظاهرات به اشكال مختلف جلوه ميكند؛ گاهي به صورت فلج اعضا و اندامها، كوري و كري ظاهر ميگردد. در اكثر موارد علائم هيچگونه تغييرات جسماني از نظر ساختمان اندامها يا فيزيولوژي ندارند. واكنش هيستري انتزاعي بدين صورت است كه بيمار قسمتي از زندگي خود را به كلي فراموش ميكند. گاهي اوقات فراموشي كامل بوده و سراسر زندگي گذشته بيمار را شامل ميشود. مدت فراموشي نيز در افراد مختلف متفاوت است؛ گاه طولاني و زماني بسيار كوتاه. در اين حالت بهرغم فراموش كردن خاطرات گذشته، مهارتها و عادات خود را به دست فراموشي نميسپارد. از مكانيسمهاي شايع هيستري، فلج هيستري است و به وسيله افرادي مورد استفاده قرار ميگيرد كه ناخودآگاه ميخواهند از موقعيتهايي كه آنها را پريشان ميكند، اجتناب كنند.در اين حالت مثلا بازو از كار ميافتد. بايد توجه داشت كه مفهوم هيستري با مفهوم تمارض - تظاهر به بيماري كردن- به كلي متفاوت است؛ چرا كه شخص هيستريك واقعا و بدون آن كه خود بخواهد، علائم بيماريها را تقليد ميكند، اما شخص تمارضكننده، خود بخوبي ميداند كه بيمار نيست، اما به دلايلي تظاهر به بيماري ميكند. اختلالات تجزیهای و تبدیلی که برای سهولت بیان در منابع قدیمیتر علمی، با اصطلاح کلی هیستری (hysteria) خوانده میشوند، دلالت بر طیف گستردهای از انواع بیماریهای جسمی و روانی دارد که در ارتباط با مفهوم تلقین هستند. منفعت طلبی، جلب توجه اطرافیان، نیازمندی عمیق به مهر و محبت، حذف خاطرات بد و مقابله با تجربههای نامطلوب و تلخ زندگی و مسائل بسیار دیگری از این قبیل سبب میشوند شخص به صورت ناخودآگاه (یعنی بدون آن که خودش متوجه باشد) علائم بیماریهای مختلف جسمی و روانی را تقلید کند و در واقع به یک حالت هیستریک مبتلا گردد؛ اما هنگامی که مجبور به رفتن مدرسه میشود، هر صبح قبل از حرکت، دچار دردهای شدیدی میشود که با معاینات پزشکی، مشکلی دیده نمیشود. یا زن جوانی که دوست ندارد همسرش او را در خانه تنها بگذارد، به همین دلیل به طور ناخودآگاه، دچار حملات شدید تهوع واستفراغ و … میگردد. البته لازم به توجه است که حالات هیستریک معمولاً در افرادی به وقوع میپیوندد که دارای شخصیتهای خاص و به شدت تلقین پذیر ـ هیستریونیک ـ هستند. ضمناً باید توجه داشت که مفهوم “هیستری” با مفهوم تمارض ـ تظاهر به بیماری کردن ـ به کلی متفاوت است، چرا که شخص هیستریک واقعاً و بدون آن که خود بخواهد، علائم بیماریها را تقلید میکند، اما شخص تمارض کننده، خود به خوبی میداند که بیمار نیست، اما به دلایلی تظاهر به بیماری میکند. مبتلایان به اختلالات هیستریک، ممکن است علائم هر بیماری جسمی دیگر و روانی را تقلید نمایند، مثلاً دچار فلج شوند، به حملات صرع مبتلا گردند، کور شوند، هویت خود را فراموش کنند و علائم بیماریهای روانی مختلف را نشان دهند و … لازم به توضیح است که این اختلال به شکل کم و بیش طبیعی، در افراد کاملا سالم نیز ممکن است به چشم بخورد؛ به عنوان مثال یکی از شایعترین جلوههای آن در میان برخی از دانشجویان پزشکی دیده میشود که ضمن ورود به هر بخش آموزشی جدید در بیمارستان، علائم بیماران آن بخش را در خود مییابند! مثلاً در ورود به بخش قلب، احساس میکنند که صدای قلبشان غیر طبیعی است، یا در ورود به بخش روماتولوژی ـ بیماریهای مفصلی ـ احساس درد شدیدی در زانو و سایر مفاصل خود میکنند و یا در ورود به بخش روانپزشکی، گمان میکنند که دچار یک بیماری شدید روانی، مثلاً اسکیزوفرنی ـ جنون جوانی ـ هستند! البته همانطور که گفته شد ارتباط ظریف حالات هیستریک با پدیده نیرومند تلقین، توجیه کننده قضیه در تمام موارد است. صرف نظر از مشکلات مختلفی که اشخاص مبتلا به هیستریک برای خود و اطرافیانشان ایجاد میکنند، پیوسته هزینههای کلان و سرسام آوری از بودجه خانوادهها، بیمارستانها و مراکز بهداشتی صرف آزمایشات تشخیصی و درمان بیهوده و بینتیجه بیماریهای ساختگی افراد هیستریک میگردد، لذا چنانچه روشهای موثری، برای پرهیز از این قبیل اختلالات و پیشگیری از آنها پیدا شود، نتایج بسیار مطلوبی حاصل خواهد شد. زیر بنای بروز اختلالات هیستریک این است که مبتلایان به این اختلال، نیاز مفرطی به جلب توجه اطرافیان دارند و حتی میخواهند مرکز همه توجهات قرار بگیرند. این افراد نیاز مبرمی به محبت و تایید اطرافیان در خود احساس میکنند که البته ارضای این نیاز برای اطرافیان بسیار دشوار است و احیاناً هم اگر این توجه و محبت به وسیله کسی به آنها داده شود، آن وقت شروع به امتحان آن فرد میکنند، تا حدی که اغلب منجر به بازگرفتن محبت ـ توسط شخص محبت کننده ـ می شوند. بر این اساس چنانچه انسان، پیوسته کسی را در دسترس داشته باشد که آن شخص را قدرتمندترین قدرتمندان و درعین حال مهربانترین مهربانان بداند و متوجه باشد که آن قدرتمند مهربان پیوسته به او نگاه میکند و به امور او بیش از هرکسی آگاه است و از هیچ نعمت و محبتی نسبت به او دریغ نمیکند، دیگر هرگز محبت و عشقی را از غیر او، انتظار نخواهد داشت، در نتیجه احتمال ابتلا به هیستری در مورد او بسیار کم خواهد بود و این صفت ـ انتظار نداشتن عشق و محبت جز از خدا ـ صفت بندگان خالص خدا و نمازگزاران حقیقی است. به این ترتیب تلقینهای سازنده روانی توأم با نماز، به خصوص تلقینی که بوسیله نماز انسان در مقابل مهربانترین، دلسوزترین و متوجهترین و در عین حال تواناترین و موثرترین و قدرتمندترین موجود هستی به وجود میآید، میتوانند به عنوان درمانگر این قبیل اختلالات مطرح باشند، زیرا با تکرار نمازهای یومیه، نمازگزار میآموزد برای آنکه بتواند رحمت بیکران خالق آفرینش را به سمت خود متوجه سازد، چارهای ندارد جز آن که دستورات سعادت بخش او را اجرا کند و در صدر این دستورات این است که پیوسته به اقامه نماز بپردازد درمان هر چند هيستري خطر جسمي ندارد، اما يك بيماري روحي تلقي ميشود كه روانپزشك بايد آنرا تشخيص دهد و درمان كند. اين بيماري نيز مانند ساير مشكلات رواني، قبل از هر نوع تجويز دارويي، بايد از طريق رواندرماني بررسي و درمان شود. به اين ترتيب كه با بيمار صحبت ميشود و سعي ميكنند هرآنچه را كه بيمار به اعماق ضمير ناخودآگاه خود فرستاده و نيز هيجانات، احساسات و عواطف سركوب شده را به خودآگاه بياورند. در حقيقت روانپزشك در خلال صحبت با بيمار او را آماده ميكند تا آنچه را كه اتفاق افتاده به خاطر بياورد و آنها را به گونهاي منطقي حل كند تا در نهايت نگرش فرد نسبت به اطرافش تغيير كند. درمان دارويي، معمولا زماني انجام ميشود كه در مرحله اول، درمان روانشناختي، جوابگوي مشكل فرد نباشد يا اينكه اختلال فرد، با ساير اختلالات رواني همچون اضطراب، افسردگي و... همراه باشد.
نظرات شما عزیزان:
هیستریک یک بیماری اجتماعی واگیردار!!!
Power By:
LoxBlog.Com |